عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 23 آذر 1390
بازدید : 907
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 


تو اگر این روزها ..
درست همین روزها ..

بیایی و عاشـــــق شوی ..!


میشود دور دنیا را در ثانیه ای گشت ..
میشود شاعر مُرد !..

میشود ...
آنقدر بی خدا شد !..
كه بمانم تو را از كه بخواهم !!!؟


- جهنمی می شوم آخرش -


:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: همین روزها ,
تاریخ : چهار شنبه 23 آذر 1390
بازدید : 1056
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 


مثل آن است که شاهرگ احساسم را زده باشی …

بند نمی آید..

دوست داشتن ات ..


:: موضوعات مرتبط: درد و دل , ,
:: برچسب‌ها: شاهرگ ,
تاریخ : چهار شنبه 23 آذر 1390
بازدید : 924
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 


بار آخر ، من ورق را با دلم بُر میزنم !

بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل !


با دلت ، دل حکم کن !


حکمِ دل :


هر که دل دارد بیندازد وسط ، تا ما دلهایمان را رو کنیم ...


... ... دل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم میشود ... پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم .


این دلِ من !


رو بکن حالا دلت را !


دل نداری ؟!


بُر بزن اندیشه ات را ...


حکم لازم ، دل سپردن ، دل گرفتن ، هر دو لاز
م


:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: حکم ,
تاریخ : چهار شنبه 23 آذر 1390
بازدید : 1023
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 


یک نفر نیست بپرسد از من 

که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه شب منتظری 

همه جا می نگری 

گاه با ماه سخن می گویی 

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی !

راستی گمشده ات کیست؟کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست؟

یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟


:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: یک نفر نیست ,
تاریخ : چهار شنبه 23 آذر 1390
بازدید : 1034
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 


وقتی چشمـ ـانمــ را روی همــ می گذارمـــ

خوابـــ مـ ـرا نمی بــ ـرد

تــ ـو را می آورد !

از میانــ فرسنگــــ ها

فاصلـ ـ ـهـ ...!


:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: خواب ,
تاریخ : چهار شنبه 23 آذر 1390
بازدید : 1765
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 


گستاخی خیالم را ببخش 

که حتی 

لحظه ای 

یادت را رها نمی کند ... !


 



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: یادت ,
تاریخ : چهار شنبه 23 آذر 1390
بازدید : 947
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 


حضورتــ در قلبمــ مثلــ نفســ کشیدنــ استــ 

آرامــ

بیصدا

اما همیشگے ....


:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: توو , , ,
تاریخ : چهار شنبه 23 آذر 1390
بازدید : 1244
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 


پیچــــک احــــساس... 

هــــمیشه هــــم شاعــــرانه و خــــیال انگیز نیــــست 

گــــاهی می پیــــچید دور گــــلوی آدم 

و خــــفه اش مــــی کنــــد...


:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: پیچک ,
تاریخ : چهار شنبه 23 آذر 1390
بازدید : 1783
نویسنده : زهــــــــرا خانم


منـــ از تمامــِ دنیا 

فقط آن دایرهـ ے مشکے چشمانـــ تو را میخواهمـــ ،

 وقتے کهـ در شفافیتشــ ، 

بازتابـــ عکســـ خودمـــ را میبینمـــ  ...


:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: چشمان ,
تاریخ : سه شنبه 15 آذر 1390
بازدید : 1341
نویسنده : زهــــــــرا خانم

داشتم یه اهنگ گوش میدادم...گفتم اینجا متنشو بنویسم به دلم خیلی نشست...

.

.

.

یه رفیق بودی و صدتا دردسر بودی و اما...

 

از تو هیچوقت نبریدم ، تورو از خودم می دیدم

 

پشت سر همه غریبه ، روبروم دیدم فریبه

 

اما فکر کردم کنارم...

 

شونه های یک رفیقه

 

داشتم اشتباه میکردم.

 

تو رفیق من نبودی ، من تا آخر با تو بودم...

 

تو از اولم نبودی

 

داشتم اشتباه می کردم...

 

که تموم زندگیمو من به دستای تو دادم

 

حالا اینجا تک و تننها... برگ خشک بی درختی، غرق بادم

 

نوش جونت اگه بردی

 

نوش جونت هرچی خوردی

 

تورو هیچ وقت نشناختم...

 

نوش جونم اگه باختم.

 

تو منو ساده گرفتی.

 

زدی رفتی مفتی مفتی

 

اما اون روز رو می بینم که به زانوهات می افتی...

 

تو به زانوهات می افتی...!

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: رفیق نیمه راه ,
تاریخ : سه شنبه 15 آذر 1390
بازدید : 1133
نویسنده : زهــــــــرا خانم



من که گفتم این بهار افسردنی است   من که گفتم این پرستو مردنی است

من که گفتم ای دل بی بند و بار      عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار

آه عجب کاری به دستم داد دل     هم شکست و هم شکستم داد دل



:: موضوعات مرتبط: درد و دل , ,
:: برچسب‌ها: من که گفتم ,
تاریخ : سه شنبه 15 آذر 1390
بازدید : 1738
نویسنده : زهــــــــرا خانم



زندگی یک بازی درد آور است . زندگی یک اول بی آخر است
 زندگی کردیم اما باختیم . کاخ خود را روی دریا ساختیم
لمس باید کرد این اندوه را . بر کمر باید کشید این کوه را
زندگی را باهمین غمها خوش است . باهمین بیش و همین کمها خوش است
زندگی را خوب باید ازمود . اهل صبرو غصه و اندوه بود



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته.. , ,
:: برچسب‌ها: زندگی ,
تاریخ : سه شنبه 15 آذر 1390
بازدید : 1614
نویسنده : زهــــــــرا خانم



سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد
گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولی
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: عشق تو ,
تاریخ : سه شنبه 15 آذر 1390
بازدید : 1037
نویسنده : زهــــــــرا خانم



سفر از فاصله ی دور حکایت دارد  خسته با رفتن احساس رفاقت دارد
چه صمیمانه به درگاه خدا گویم   که دلم از دوری دوست شکایت دارد



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: سفر ,
تاریخ : سه شنبه 15 آذر 1390
بازدید : 897
نویسنده : زهــــــــرا خانم

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی


آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان


عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام


خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من


ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی


من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم


با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند  صبح


بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند


خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب



:: برچسب‌ها: خواهم که جاودانه بنالم به دامنت ,
تاریخ : یک شنبه 13 آذر 1390
بازدید : 943
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

آدم بعضی اوقات دلش رو سیمان کاری می کنه ، بعد یهو ناغافل یکی از راه می رسه ، به عمد یا سهو پاشو می ذاره رو دلمون که ازش عبور کنه.بقیه مسیرش رو ادامه بده
یهو به خودت میای می بینی
ای وای دلت شده یه پل ، یه گذرگاه
وای از اون روزی که عابر پل دلت خسته باشه بخواد استراحت کنه.
روی پل دلت یه چایی بخوره ، یه سیگار بکشه ، یه چرتی بزنه .......
هی داد می زنی : " پاتو از روی دلم بردار، سیمانش خیسه ، خراب می شه "
ولی بیشتر پافشاری می کنه .گاهی جاشو عوض می کنه که از یه نمای دیگه به منظره های اطراف نگاه کنه
اونوقته که به جای پاش نگاه می کنی ؛ خوشت میاد.خودت هم وسوسه می شی بمونه ، امگار یه جورایی یه حسی قلقلکت می ده
دیگه به عابر دلت نمی گی برو
همه سعیتو می کنی تا بمونه ،
یادت می ره که سیمان دلت هنوز خیسه
یادت می ره چقدر تلاش کردی براش
هی برای عابر چای میاری
سیگار جدید میاری
خودتو
دلتو
هویتتو
تغییر می دی تا شاید عابر دیگه عابر نباشه
موندگار شه .....
ولی یه روز بیدار میشی ، می بینی عابره شال و کلاهش رو پوشیده
با خودت می گی : بر می گرده ، رد پاش اینجاست ، نمی تونه جایی بره ، برمی گرده،بر می گرده، بر می گرده
خودتو گول می زنی
غرورت که تا حالا خوابیده بود ، بیدار می شه
و
عابر پل دلت مـــــــــــِ ره
یک روز
دو روز
سه روز
.
.
.
.
هزار روز
هزار ماه
هزار سال
که هر ثانیه اش برات یه قرن می گذره
ولی
خبری ازش نمی شه
به هرطرف سر می زنی ردی ازش پیدا نمی کنی
گاهی یه نشونه کوچولو ،یه کورسوی امید می بینی
ولی عابر دلت اونو از بن می بره همونطور که همه نشونه های قبلیش رو از بین برده ( آخه از اول هم موندگار نبود، عابر بود )
این وسط دلت هم هی بهونه می گیره ، حفره های خالی رو نشونت می ده
ولی سهمیه سیمانت دیگه تموم شده نمی تونی پرش کنی
سعی می کنی حفره ها رو صاف کنی ولی نمیشه
دلت سفت شده
سنگ شده
از چشمت کمک می گیری
سعی می کنی با اشکات سیمان ها رو دوباره نرم کنی ولی نمیشه.....
باز هم از پل دلت عابر رد میشه
بعضی ها توقف می کنن ، پا می ذارن رو حفره ها
ولی می بینی حفره های دلت زشت شد
عابر رو از دلت بیرون می کنی
بعضی هاشون اصرار به موندن دارن
می خوان موندگار شن
ولی دلت لج می کنه ، چشمات لج می کنن
همدست میشن و عابر جدید رو پرتش می کنن بیرون
تعداد این عابر ها که زیاد شد
کم کم اون حفره ها هم ترک می خورن
یهو به خودت میای ، میبینی یه قلب سنگی داری پر از ترک و شکاف که مرهمش نیست
که هیچ کس بهش علاقمند نمی شه
که به هیچ کس علاقمند نمی شه
 
 
 
راستی قلبت اول چه شکلی بود ؟؟؟؟
یادته ؟!!!!


:: موضوعات مرتبط: عشق , تنهایی , ,
تاریخ : یک شنبه 13 آذر 1390
بازدید : 727
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

 
گفتند ستاره را نمی توان چید ... و آنان که باور کردند... برای چیدن ستاره ... حتی دستی دراز نکردند... اما باور کن ... که من به سوی زیباترین و دورترین ستاره... دست دراز کردم... و هر چند دستانم تهی ماند ... اما چشمانم لبریز ستاره شد
من به تنهایی یک باغ بعد یک خواب زمستانی میاندیشم
و به گلهای فروخفته به دامان سکوت
من به یک کوچه گیج،گیج از عطر اقاقی ها می اندیشم
و به یک زمزمه عابر مست که ز تنهایی خود ناشاداست
من به دلتنگی شبهای ملول و تهی ماندن خود ازشادی می اندیشم
ذهنم از خاطره ها سرشار است
و فروآمدن معجزه در هستی من مثل خوشبختی مندورترین حادثه است
من به خوشبختی ماهی ها میاندیشم 
که در ان وسعت آبی باز هم باهم همراهند
من به یک خانه می اندیشم
یک خانه دور که در آن فانوسی میسوزد
و در آن جای تو مانه استتهی 
و به گلهای فراموشی آن گلدان میاندیشم 
که ز بی آبی پژمرده شدند 
من به تنهایی خویش به تنهایی باغ
به یک معجزه میاندیشم


:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
تاریخ : یک شنبه 13 آذر 1390
بازدید : 939
نویسنده : زهــــــــرا خانم

شلیک میشوی

به شقیقه های من

 با ماشه ای که چک چک

از چشمان ات می چکد

نبض ام را بگیر

مرده ام  اما چقدر 

 تند تر میزند .

 



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
تاریخ : یک شنبه 13 آذر 1390
بازدید : 1329
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

 
حال وهوایت را می فهمم ..وقتی که گفتی..:
 
حال و احوال این روزهایم

قاصدکی را می ماند

که دلش حتی

نه به باد

و نه حتی به نسیم

که

به یک فوت خوش است
 
 


:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : یک شنبه 13 آذر 1390
بازدید : 1273
نویسنده : زهــــــــرا خانم

بخار دلتنگی نشسته بر شیشه ی احساسم را

هیچ

" هایی "

پاک نکرد...

 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : شنبه 16 مهر 1390
بازدید : 1872
نویسنده : زهــــــــرا خانم

مرا به ذهنت  بسپار، نه به دلت،

من از گم شدن در جاهای شلوغ می ترسم ...

 



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
تاریخ : شنبه 16 مهر 1390
بازدید : 1031
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

نمی خواهم برگردی

 

 

 

این را به همه گفته ام

 

 

 

حتی به تو

 

 

 

به خودم

 

 

 

اما نمی دانم

 

 

 

چرا هنوز...

 

 

 

برای آمدنت فال میگیرم

من چشمهایـــم را بستم و تو قایــم شدی ...
من هنـــوز روزها را می شــمـــــــــــــــــارم!...

تـــو پیدا نمیشوی !
یا من بازی را بلــد نیستم !
یا تو جر زدی

 

 


 



با گفتن یک " جایت خالیست"

نه جای من پر می شود و نه از عمق شادی هایت کمتر

فقط دلخوش می شوم

که هنوز بود و نبودم برایت مهم است...



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
تاریخ : شنبه 16 مهر 1390
بازدید : 1220
نویسنده : زهــــــــرا خانم
نبود...
             پیدا شد...
                               آشنا شد...
                                            دوست شد...
                                       مهر شد...
                           گرم شد
...
                 عشق شد...
یار شد...
                 تار شد...
                                  بد شد...
                                              رد شد
...
                               سرد شد...
                       غم شد...
           بغض شد...
اشك شد...
                  آه شد
...
                                  دور شد...
                                               گم شد...


:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
تاریخ : شنبه 16 مهر 1390
بازدید : 1021
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

 

قرارمان یک مانور کوچک بود !
قرار بود ...
تیرهای نگاهت مشقی باشد !
اما ببین ،
یک جای سالم بر قلبم نمانده است

. . .

حرفهايم پر از خيال است
خيالهايم پر از حرفهاي سکوت
و ...
سکوتم پر از خيال حرفهايي است
که ...
به دنبال هم درون حنجره ام اعدام شده اند
ته خيالهايم پر از ترس است
و ترسم پر از تو
تو که در انتهاي دو خط موازي خيالهايم
به دنبال بي نهايت ميگردي
ته خيالهايم هميشه تو هستي
و من مي ترسم ...

 

 





:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
تاریخ : شنبه 16 مهر 1390
بازدید : 977
نویسنده : زهــــــــرا خانم

دلم یک غریبه می خواهد

بیاید بنشیند فقط سکوت کند

و من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم

تا کمی کم شود این همه بار ...

بعد بلند شود و برود

انگار نه انگار ...!




:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
تاریخ : شنبه 16 مهر 1390
بازدید : 1549
نویسنده : زهــــــــرا خانم


 

مينويسم دوستت دارم و

قايمش ميکنم


تو به درد زندگی نميخوری

تو را بايد نوشت و گذاشت

وسط همان شعرها و قصه هايی

که ازشان آمده ای...




:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
تاریخ : شنبه 16 مهر 1390
بازدید : 876
نویسنده : زهــــــــرا خانم

این روزها آرامم!

آنقدر که از پریدن پرنده ای غافل

ودر هیچ خیابانی گم نمی شوم

این روزها آسان تر از یاد می روم

آسان تر فراموشم می کنند

...می دانم!

اما شکایتی ندارم...


آرامم!

گله ای نیست...انتظاری نیست

اشکی نیست...بهانه ای نیست

این روزها تنها آرامم...

یک وحشی آرام!

آنقدر آرام که به جنون چندین ساله ام شک کرده ام!

می ترسم نکند مرده باشم و خودم هم ندانم...؟



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته.. , ,
:: برچسب‌ها: این روزها آرامم! ,
تاریخ : شنبه 16 مهر 1390
بازدید : 860
نویسنده : زهــــــــرا خانم


اگر به خانه ي من آمدي

برايم مداد بياور

 

مداد سياه

 

مي خواهم روي چهره ام خط بکشم

 

تا به جرم زيبايي در قفس نيفتم،

 

يک ضربدر هم روي قلبم تا به هوس هم نيفتم!

 

يک مداد پاک کن بده براي محو لبها

 

نمي خواهم کسي به هواي سرخيشان،

 

سياهم کند!

 

يک بيلچه،

 

تا تمام غرايز زنانه را از ريشه در آورم

 

شخم بزنم وجودم را

 

بدون اينها راحت تر به بهشت مي روم گويا!

 

يک تيغ بده؛

 

موهايم را از ته بتراشم

 

سرم هوايي بخورد

 

و بي واسطه روسري کمي بيانديشم

 

نخ و سوزن هم بده،

 

براي زبانم مي خواهم

 

بدوزمش به سق

 

اينگونه فريادم بي صداتر است!

 

قيچي يادت نرود

 

مي خواهم هر روز انديشه هايم را سانسور کنم!

 

پودر رختشويي هم لازم دارم

 

براي شستشوي مغزي

 

مغزم را که شستم،

 

پهن کنم روي بند

 

تا آرمانهايم را باد با خود ببرد

 

به آنجايي که عرب ني انداخت.

 

مي داني که؟

 

بايد واقع بين بود!

 

صدا خفه کن هم اگر گير آوردي بگيرمي خواهم

 

وقتي به جرم عشق و انتخاب،

 

برچسب ف/ا/ح/ش/ه مي زنندم

 

بغضم را در گلو خفه کنم!

 

يک کپي از هويتم را هم مي خواهم

 

براي وقتي که خواهران و برادران ديني به قصد ارشاد،

 

فحش و تحقير تقديمم مي کنند!

 

تو را به خدا

 

اگر جايي ديدي “حقي“ مي فروختند

 

برايم بخر

 

تا در غذا بريزم

 

ترجيح مي دهم خودم قبل از ديگران حقم را بخورم!

 

و سر آخر اگر پولي برايت ماند

 

برايم يک پلاکارد بخر

 

به شکل گردنبند

 

بياويزم به گردنم

 

و رويش با حروف درشت بنويسم:

 

“من يک انسانم “.

 

“من هنوز يک انسانم“

 

“من هر روز يک انسانم"

 

 



 

--


:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: اگر به خانه ي من آمدي ,
تاریخ : سه شنبه 15 شهريور 1390
بازدید : 988
نویسنده : زهــــــــرا خانم

برایت آسمانی خواهم کشید

پر از ستاره های همیشه نورانی


تو در کنار من روی ابرها

من غرق آنهمه مهربانی

 



:: موضوعات مرتبط: عشق , درد و دل , ,
تاریخ : سه شنبه 15 شهريور 1390
بازدید : 954
نویسنده : زهــــــــرا خانم

وقتی تو نیستی ،


نگاهم حوصله نمی کند



پایش را از چشمم بیرون بگذارد. . . !

 



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
به وبلاگ من خوش آمدید

از این وبلاگ خوشتون اومده؟!!

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ستاره و آدرس seti65.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com