عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : جمعه 20 خرداد 1390
بازدید : 819
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

پرسيد که چرا دير کرده است؟
 
نکند دل ديگري اورا اسير کرده است؟
 
خنديدم و گفتم او فقط اسير من ‏است تنها دقايقي چند تاخير کرده است
 
گفتم امروز هوا سرد بوده است شايد موعد قرار تغيير کرده است
 
خنديد به سادگيم آينه و گفت: احساس پاک تو را زنجير کرده است
 
گفتم از عشق من چنين سخن مگوي
 
گفت : خوابي سالها دير کرده است
 
در آيينه به خود نگاه ميکنم آه عشق او عجيب مرا پير کرده است
 
راست ‏گفت آيينه که منتظر نباش
 
 او براي هميشه دير کرده است....


:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: , ,
تاریخ : جمعه 20 خرداد 1390
بازدید : 635
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

تنهايي ام را با تو قسمت مي كنم، سهم كمي نيست
گسترده تر از عالم تنهايي من، عالمي نيست
 
غم آنقدر دارم كه مي خواهم تمام فصلها
بر سفره رنگين خود بنشانمت بنشين، غمي نيست
 
حّواي من! بر من مگير اين خودستايي را-كه بي شك
تنهاتر از من در زمين و آسمانت ، آدمي نيست
 
آيينه ام را بر دهان تك تك ياران گرفتم
تا روشنم شد:در ميان مردگانم همدمي نيست
 
همواره چون من ،نه:فقط يك لحظه خوب من بينديش
- لبريزي از گفتن ،ولي در هيچ سويت محرمي نيست
 
من قصد نفي بازي گل را و باران را ندارم
شايد براي من كه همزاد كويرم ،شبنمي نيست
 
شايد به زخم من كه مي پوشم زچشم شهر آن را
در دستهاي بي نهايت مهربانش مرهمي نيست
 
شايد ويا شايد هزاران شايد ديگر-اگر چه
اينگ به گوش انتظارم-برصداي مبهمي نيست.


:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : جمعه 20 خرداد 1390
بازدید : 1078
نویسنده : زهــــــــرا خانم

می روی خدا به همراهت

فقط لطفا در را پشت سرت محکم ببند

می ترسم خیابان ها گرفتار طوفان شوند

 



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته.. , ,
:: برچسب‌ها: , ,
تاریخ : جمعه 20 خرداد 1390
بازدید : 1085
نویسنده : زهــــــــرا خانم

بعد از سفری بی عشق از حادثه می آیم

با شوق تو می رفتم بی وسوسه می آیم

یک قلب ترک خورده سوغات محبت بود

پاداش دل ساده نیرنگ و خیانت بود

من از تو چه سر بودم ای بی نفس کمرنگ

من حادثه ی روزم تو شب زده ی دل سنگ

خاکستر جا مانده از فاجعه ی ققنوس

اندوه شب سربی در با ور یک فانوس

در عشق تو فرسودم پایان قشنگی بود

مزد همه ی خوبیم افسوس دورنگی بود

ای از غم من سرخوش شکم به یقین خشکید

محکوم عذابی تو در دایره ی تمدید

لایق تر از این بودم عشق تو حماقت بود

یک عمر هدررفته تاوان رفاقت بود

این اوج حقارت بود

این اوج حقارت بود...

 



:: موضوعات مرتبط: درد و دل , ,
تاریخ : جمعه 20 خرداد 1390
بازدید : 923
نویسنده : زهــــــــرا خانم

آرزوهایم را بر دوش گرفته ام

 

و بی مهابا در مسیر باد حرکت می کنم

به روی انتظار که می رسم می نشینم

بر با دستانی پر از التماس چشمانی ابارانی ام رابه نگین زمین می دوزم

و به رویاهای مبدل شده به کابوس می اندیشم

ناگهان قطار سرنوشت از روبرو میرسد

و تمام رویاهایم را به انهدام می کشد  و بازمن می مانم و کابوس 

 و ریل انتظار

باز من می مانم و و تنهایی.



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: , ,
تاریخ : جمعه 20 خرداد 1390
بازدید : 816
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 

 

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد ، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای ، های های عزا در گلو شکست

آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

«بادا»مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آیا»زیاد رفت و «چرا» در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خدا حافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست
 



:: موضوعات مرتبط: درد و دل , ,
:: برچسب‌ها: شعری از مرحوم قیصر امین پور ,
تاریخ : جمعه 20 خرداد 1390
بازدید : 1036
نویسنده : زهــــــــرا خانم

من یک سوال گمشده دارم

از که بپرسم ؟این سوال همیشه بامن است

از ماه می پرسم که روزهای بودنت را از بر است

چرا کودکی من در 15 سالگی ام گم شد؟

از جاده می پرسم که همیشه شاهد دور شدن  من از تو بود پدر!!

نه از غروب می پرسم کودکی های من در 15 سالگی چه زود تمام شد!!

اما نه پدر هیچ کدام جواب نمی دهند وجاده ,ماه ، غروب چقدر عجیب اند

 که به هیچ سوالی جواب نمی دهند ودر هیچ جای رفتن نمی میرند!؟



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: پدر!! ,
تاریخ : جمعه 20 خرداد 1390
بازدید : 1470
نویسنده : زهــــــــرا خانم
من به درماندگی صخره و سنگ

 

من به آوارگی ابر و نسیم

من به سرگشتگی آهوی دشت

من به تنهایی خود می مانم

من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می آید

شعر چشمان تو را می خوانم

چشم تو چشمه شوق

چشم تو ژرف ترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی می سپرد

تو تماشا کن

که بهاری دیگر

پاورچین پاورچین

از دل تاریکی میگذرد

و تو در خوابی

 پرستو ها خوابند و تو می اندیشی

به بهاری دیگر

به یاری دیگر

اما برای من

نه بهاری

و نه یاری دیگر


- افسوس

من و تو  دور از هم می پوسیم

غمم از وحشت پوسیدن نیست

غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است

دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست

از سر این بام

این صحرا

این دریا

پر خواهم زد

خواهم مرد

 و غم تو این غم شیرین را

با خود به ابد خواهم برد
 



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: , , ,
تاریخ : یک شنبه 8 خرداد 1390
بازدید : 670
نویسنده : زهــــــــرا خانم

آن روز با تو بودم

                                        

                                              امروز بی تو ام

 

                                           آن روز که با تو بودم

 

                                                بی تو بودم

 

                                            امروز که بی تو ام

 

                                                   با تو ام 



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : یک شنبه 8 خرداد 1390
بازدید : 955
نویسنده : زهــــــــرا خانم

در خیالت مثل من پرواز کن

تو خود عشقی مرا آغاز کن

سرزمین آرزوهایت کجاست

آمدم در را به رویم باز کن

با من از باران و از شبنم بگو

عشق را با قلب من دمساز کن

عشق تو یک اتفاق ساده نیست

با نگاهت باز هم اعجاز کن


:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: , , ,
تاریخ : یک شنبه 8 خرداد 1390
بازدید : 623
نویسنده : زهــــــــرا خانم

تماشایی است نگاه زیبایت

دلبستنی است قلب مهربانت

لمس کردنی است دستان گرمت

دیدنی است خنده های دلنشینت

گوش کردنی است سخنان ارام بخشت

و من سالهاست هر وقت تو را دیدم در دریاچه ی مهربانی هایت غرق شدم

دستم را بگیر ..

نفس های آخرم هست

باورم کن...

که بی تو هیچم..

ای مهربون

             



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390
بازدید : 1110
نویسنده : زهــــــــرا خانم

گاهي احساس مي کني با وجود همه چيز،
هيچ چيز نداري، گاهي ميان آشناهاي قديمي
نشسته‌اي،‌ اما باز هم غريبه اي.
بعضي وقت‌ها مي دانـــــــــي دلت پر است،
اما جايي را سراغ نداري که غصـــــــــه‌هـايت را
بازگو کني.
گـــــــاهي وقت‌ها حتي ديوارهاي اتاقت هم
از دست تو خسته شده اند و ديـــــــــــگر طاقت
شنيدن حرفهــــــــــاي پراز اندوه تو را ندارند. آن
وقت است که چشــــــــم‌هايت به يکباره هواي
باريدن مي کند.

ديشب براي من از آن گاهي وقت‌ها بود..



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390
بازدید : 1042
نویسنده : زهــــــــرا خانم

شــايد اشــتباهه امّــا عاشـقا دروغ می گن

آدمــــای مهـربـون و بــاوفــا دروغ می گن

 

اونـا کـه می گن کـه تـا هميشــه ديوونتونن

بـذا بی پرده بگم که به شــما دروغ می گن

 

اونـا کـه می‌آن به اين بهونه ها،‌ که اومدن

از‌توی شهرِ قشـنگِ قصّه‌ها، دروغ می گن

 

اونــا کـه فـدات بشـم‌‌‌‌‌‌‌‌ تکيه کلامشون شده

بــه تـموم آسـمونا، به خــدا دروغ می گن

 

اونـا که با قسـم و آيه می خوان بهت بگن

تا قيامت نمی شن ازت جدا، دروغ می گن



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390
بازدید : 660
نویسنده : زهــــــــرا خانم

دوس دارم از شـــــما بـگم، ببخشــيدا جســـــارته
اگـــه بـــــگم شـــــما گُليد، کـــــه مــــــايه خجالته

يــه بســــته نـاقابله، پيشــــکش چشماي شــما
پس مي‌فرستين مي دونم، دل مثِ کارت دعــوته

مـــنتظر يــه فــــــرصتم حــــضوري خــدمت بـرسم
خــيلي ببخشيدا ولــي، ســــرِ شـــما کي خلوته

از دل رســــوام مـي دونم، ايراد فراوون مي گيريد
خـــــــاکش ولـــي تـَـــبرُّکه، مــــال غـماي غـــربته

اين جـور نبودم به خدا، واسه خودم کسي بودم
دوره شوق هـــرکسي، خوب مي دونيد يه مــدته

قرار بودش که من ديگه عاشق هيچ کسي نشم
نمي دونم اسمش چيه، يا وسوسست ياقسمته

راحت بگم اون دلي که خودش يه روز يه خونه بود
چشــش بــــه دنـــــبال شــــماس، منتظر مـــرمته

تــــــو آرزوي کشــف ايـن يــــه راز زيــــبا مي مونم
چــــــرا هميشه بعد عشـــق، دلا اســــير عــادته؟

شــــما بـا من موافقيد؟ عاشق اگه عاشق باشه
خوب مي دونه که عاشقي، قشنگ ترين اسارته

يــــه جـــا يکي نــوشته بود، اوج مــقام عـاشقي
بــــه جــــرُأتِ بوســــــــيدنه، بـــه مـدت حســادته

شـــــرايط ديــــوونگي، يـکي دوتا نيست به خـدا
زيـــــــاده امــــــا اولـــــش کــــــاراي ضــد ســـنته

هميشه‌تا اون‌که‌مي‌خواي،يه‌دريادرد و فاصلست
ولـــي مهم نـــرفتــن و مـــوندن ســـر رفـــــــاقته

يـــه چيـزي قلب عاشقو بدجوري آتيش مي زنه
معلومه، بــودن با کســـي کـــه تفريحش خيانته

خـــونه مـــا تـــا خونتون، اِنـقَدرا دور نيس وليکن
مشـــــکل و درد مـــــــا دوتــــا، نداشتن سعادته

يه‌شب‌نمي‌دونم‌چي‌شد،رد ‌شديد‌از‌تو خوابِ من
از اون به‌بعد همش مي‌گم،خوابم يه جور عبادته

تـصــــوّرش خُـب مشکله، که ما کنار هم باشيم
نـمي رســيم به همديگه، تلـــخه ولي حــقيقته

خلاصه دوس دارم بــــيام حضوري صحبت بکنيم
هـــــر روزي که شما بگيد، هر زموني که فرصته

اگــه خدا نخواست بيام واسه هميشه پيشتون
يـــه دونــه عکس بهم بديد، اگر چه کلّي زحمته

چي کار کنم واســه من و امثال من که عاشقن
ديــوونه شما مي شن، عکسم خودش غنيمته

امـــضا کــنم يــا نکـــنم واســه شما فرقي داره؟
بــه ديــوونه کـه نــه بگــيد، فــکر مي کنه قيامته



:: موضوعات مرتبط: درد و دل , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390
بازدید : 1033
نویسنده : زهــــــــرا خانم

چشمش‌افتادبه‌من‌وهمونی‌که می‌دونی شد
بـــذار راحـــتت کـــنم يـعنی دلـم ديـوونه شد
 
دلِ من کـه عــمری رفـته بـود سراغ زندگيش
بــه بـــيابون زد و دنـــبال چشــاش روونه شد
 
اون تــا ديـــد ديـوونشم ديگــه بهم نگـا نکــرد
عـــاشقيم بـرای رفـتنش، واسش بهونه شد
 
گـــفتم ايـن تـير نگــاتو،‌ تـوی قـلب مــن نــزن
ديگه قـلب مـن واسـه تـيرای اون نشونه شد
 
روزا تـــو خـــــــــيابونا آواره نگـــــــاش شــدم
شــــبا هـــم بـيابونا واسـه غـريبيم خونه شد
 
ديگه مطمئن شد اون که مـن‌گرفتارش شدم
عشق مـن از اونـايی کـه تـا ابد می مونه شد
 
يـه شب امّـا واسه هميشه رفت يه جـای‌دور
چون نگفت کجا می ره، بـاز تقصير زمـونه شد



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 خرداد 1390
بازدید : 1075
نویسنده : زهــــــــرا خانم

چشـم مـن گــم شـد و تـو پنجره‌ها نيومدی
گـفته بـودم واسـه خـــــاطر خــــــدا نيومدی
 
يکــی گفت شــبای مهتاب بشينم دعا کنم
بـالا رفت دســـتای مـن واسـه دعــا نيومدی
 
دلِ مـن اســير چشمای تـو شد حتی واسه
ايـن کــه ايـن دــيوونه رو کنی رهـــا نيومدی
 
واســه تــو نـوشـته بـودم کـه دلــم ديـــوونته
تــو گـذاشـتی بـه حسـاب يــه خـطا نيومدی
 
يکی گفت اوّل راه ســخت مجـــنونی هنــوز
ســـر گذاشـــتم بــه دل بــــيابـونا نــــيومدی
 
يکی گفت بـــرو واســـه کـــبوترا دونــه بــريز
دلـــــمو ريــــختم واســـه کــــبوترا  نــيومدی
 
ســـبزی زنــدگيمو بستم به غوغــای ضـريح
امـــانت دادم  اونـــو دســت رضــــا نــيومدی
 
نــذرمــو نـوشتمش رو گُـــــلا تــا يـــادم نــره
نــذرا رو يکــی يکــی کـــــردم  ادا  نـــيومدی
 
گـفته بــودم يــه کســــی بــياد بگه آخـرشه
لااقـــــل بــــيا بـــــرای يــه نگــــــا نـــيومدی
 
گفته بــودن بــــيا از عشـق تـو ديــوونه شده
لااقـــل بــــرای خــــــاطر شـــــــفا نـــيومدی
 
آشِــــناتـرين غــــريبه‌ای تـــو قــصّه‌های مـن
مـــنو کُشـتی تــو غــــريبِ آشــــنا نــيومدی
 
ديدمت رد می‌شـدی از کـوچه‌های خـــاطره
التـــماست کــردمــو گـفتم بـــيا، نـــيومدي؟
 
خوبيا تموم می شن می رن يه جا تو خاطره
مـثِ  تــــو  رفـتی  سـراغِ  خــوبيا نـــيومدی
 
نمی‌گم بــيا، اگـــه دوس نــداری بــياي، نـیا
لااقـــــل فقط  بـهـم بگـــــو چــــرا نـــيومدي



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: , , ,
تاریخ : چهار شنبه 4 خرداد 1390
بازدید : 1123
نویسنده : زهــــــــرا خانم


اي دوست قبولم كن و جانم بستان

مستم كن و وز هر دو جهانم بستان

با هر چه دلم قرار گيرد بي تو

آتش به من اندر زن و آنم بستان

اي زندگي تن و توانم همه تو

جاني و دلي اي دل و جانم همه تو

تو هستي من شدي ازآني همه من

من نيست شدم در تو ازآنم همه تو

خود ممكن آن نيست كه بردارم دل

آن به كه به سوداي تو بسپارم دل

گر من به غم عشق تو نسپارم دل

دل را چه كنم بهر چه مي‌دارم دل

در عشق تو هر حيله كه كردم هيچ است

هر خون جگر كه بي تو خوردم هيچ است

از درد تو هيچ روي درمانم نيست

درمان كه كند مرا كه دردم هيچ است

من بودم و دوش آن بت بنده نواز

از من همه لابه بود از وي همه ناز

شب رفت و حديث ما به پايان نرسيد

شب را چه كنم حديث ما بود دراز

دل تنگم و ديدار تو درمان من است

بي رنگ رخت زمانه زندان من است

بر هيچ دلي مباد  بر هيچ تني

آن كز قلم چراغ تو بر جان من است


اي نور دل و ديده و جانم چوني

وي آرزوي هر دو جهانم چوني

من بي لب لعل تو چنانم كه مپرس

تو بي رخ زرد من ندانم چوني

افغان كردم بر آن فغانم مي سوخت

خامش كردم چو خامشانم مي سوخت

از جمله كران‌ها برون كرد مرا

رفتم به ميان و در ميانم مي سوخت

من درد تو را ز دست آسان ندهم

دل بر نكنم ز دوست تا جان ندهم

از دوست به يادگار دردي دارم

كان درد به صد هزار درمان ندهم

اندر دل بي وفا غم و ماتم باد

آنرا كه وفا نيست از عالم كم باد

ديدي كه مرا هيچ كسي ياد نكرد

جز غم كه هزار آفرين بر غم باد

در عشق توام نصيحت و پند چه سود

زهرآب چشيده‌ام مرا قند چه سود

گويند مرا كه بند بر پاش نهيد

ديوانه دل است پام بر بند چه سود


من ذره و خورشيد لقايي تو مرا

بيمار غمم عين دوايي تو مرا

بي بال و پر اندر پي تو مي‌پررم

من كَه شده‌ام چو كهربايي تو مرا


غم را بر او گزيده مي بايد كرد

وز چاه طمع بريده مي بايد كرد

خون دل من ريخته مي‌خواهد يار

اين كار مرا به ديده مي‌بايد كرد


آبي كه ازاين ديده چو خون مي‌ريزد

خون است بيا ببين كه چون مي‌ريزد

پيداست كه خون من چه برداشت كند

دل مي‌خورد و ديده برون مي‌ريزد


عاشق همه سال مست و رسوا بادا

ديوانه و شوريده و شيدا بادا

با هوشياري غصه هر چيز خوريم

چون مست شديم هرچه بادا بادا


از بس كه برآورد غمت آه از من

ترسم كه شود به كام بدخواه از من

دردا كه ز هجران تو اي جان جهان

خون شد دلم و دلت نه آگاه از من

ما كار و دكان و پيشه را سوخته‌ايم

شعر و غزل و دوبيتي آموخته‌ايم

در عشق كه او جان و دل و ديده‌ي ماست

جان و دل و ديده هر سه را سوخته‌ايم



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 1056
نویسنده : زهــــــــرا خانم

تو این روزا که تن پوشم شده ته مونده ی اشکام

تموم دلخوشیم اینه بگی بازم تورو می خوام

تو این روزا که بی میلی شده حرف شب و روزت

تموم دلخوشیم اینه بمیرم من تو آغوشت

تو این روزا که تنهایی گره خورده به احساسم

تموم دلخوشیم اینه هنوزم رو تو حساسم

هنوزم رو تو حساسم به این حالی که من دارم

حسودی میکنه هر کی میبینه دل به تو دادم

هنوزم رو تو حساسم عجب حال خوشی دارم

من این احساس زیبا رو به آغوشت بدهکارم

دختر غمگین



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته.. , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 1281
نویسنده : زهــــــــرا خانم

ميون چند تا اطاقک سوت و کور خسته و خاموش

يه نفر نشسته تنها انگاري شده فراموش

دو تا چشم بارونه نم نم   ميزنه بروي گونه

چقدر اين دل غصه داره    آخ فقط خدا ميدونه

لحظه ها آسه و آسه   دست غم پاشونو بسته

صداي خرده جواهر   يه نفر دلش شکسته
...
...
...
از توي همون اطاقک قاصدک خبر مياره

يه نفر داره ميميره تنها اين چه روزگاره

کي دلش اين همه سنگه که اونو گذاشته رفته

خيلي ساله خيلي وقته نه يکي دو روز و هفته

مگه رفته از تو يادش تنها همدمش تو بودي

کوه پر صبر و صميمي واسه گريه هاش تو بودي

توي اين روزا عزيزم منتظر باش بر مي گرده

کوره داغ جدايي ديگه خاموش و سرده

باز مياد پيشت گلِ تو سر بزير و پر خجالت

اما انقدر تو بزرگي نداري حتي شکايت!



:: موضوعات مرتبط: درد و دل , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 1101
نویسنده : زهــــــــرا خانم

 - مهسا خانوم معاون کلوب بیشه سبز,مریم ت,روزیتا معاون کلوب برترین ها,نازنین کیان,طلا جون,رومینا  نقوی,شیدا ,آسمان  پر احساس مدیر کلوپ نو اندیش ,سپیده رویین تن,سحر جوجو,دریا ارومیه شهر من,نازنین ,مهسا  درویش,تارا شمس,



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته.. , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 928
نویسنده : زهــــــــرا خانم

من و تو هستیم و بینمان فاصله

زودتر نمیگذرد این ثانیه های بی حوصله

همچنان باید بی قرار باشیم ، تا کی باید خیره به عکسهای هم باشیم!

بیش از این انتظار مرا میسوزاند، دلخوشی فرداست که  

تمام حسرتها و غمها را بر دلم میپوشاند

تو  در این فاصله میسوزی و من از سوختنت خاکستر میشوم ،

تو اشک میریزی و من در اشکهایت غرق میشوم ،

تو نمی تابی و من در تاریکی محو میشوم ،

تو از انتظار خسته ای و من به انتظار آمدنت دست به دعا میشوم!

انگار عقربه های ساعت هم از انتظار خسته اند ، نشسته اند و حرکت نمیکنند

چرا نمیگذرد ، تا برسد آن روز

در خواب میبینم تو را ،ستاره ها که می آیند ، نمیدانم، میدانند حال من و تو را

روزها شبیه هم است ، امشب نیز مثل دیشب است ،

امروز خیره به ساعت بودم ، دیروز با ثانیه ها هماهنگ بودم

دیشب خواب دیدم سرم بر روی شانه هایت است ، امروز در فکر خواب دیشب بودم

به انتظارت مینشینم ، انتظار هم پایان نیابد ، میروم به سوی پایانش ،

تا نزدیک شوم به تو ، در کنارت خیره شوم به چشمانت تا بگویم خیلی دوستت دارم


 



:: موضوعات مرتبط: درد و دل , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 674
نویسنده : زهــــــــرا خانم

من اینجا

 

وسط جهنم

 

به روز مرگی رسیدم

 

منم زوزه میکشم

 

جنازه تکه تکه میکنم

 

من همینجا

 

بهشت میسازم

 

با یاد بهشتی که

 

غریبه واسم ترسیم کرد

 

من همینجا . . .

 

من محکوم به دل باختن به یک غریبه

 

آروم آروم

 

جهنمی شدم

 

سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 1188
نویسنده : زهــــــــرا خانم

دلم گرفته و به کنج این شب بی مهتاب و خاموش

تکیه زده است.

نه ستاره ها ، که همیشه مهربان بودند

و نه ماه ، با آن مهتابی زیبا

امشب نمی توانند پاسخگوی گونه های خیس من باشند.



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 1533
نویسنده : زهــــــــرا خانم

دستانم


در موهایم


گره خورده


و چشمانم


خاطراتِ مبهمی را دنبال می کرد


که دیگر
هرگز


دست یافتنی نمی نمود.



:: موضوعات مرتبط: درد و دل , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 950
نویسنده : زهــــــــرا خانم

نگاهت   

پیچکی می شود

 

می پیچد دور تنم

 

بازی می کند با دستانم

 

خشک می شود روی لبانم

 

و مرا پایبند می کند

 

به نباید ها . . .



:: موضوعات مرتبط: درد و دل , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 1414
نویسنده : زهــــــــرا خانم

اينو يه جا خوندم !
براي رسيدن به تو پا پيش گذاشتم !
خودم را قسمت كردم !
تو را سهم تمام روياهايم كردم !
انصاف نبود ...
تو كه ميدانستي
با چه اشتياقي خودم را قسمت ميكنم
پس چرا ...
زود تر از تكه تكه شدنم جوابم نكردي !
براي خداحافظ خيلي دير بود !
خيلي دير ...



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته.. , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 1323
نویسنده : زهــــــــرا خانم

سالها ميگذرد

اين دگر قصه ي هر روز من است

كه مدام در پي راهي باشم

تا كه از پيچ و خمش

از همه ي خاطره ها گذر كنم......



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 1542
نویسنده : زهــــــــرا خانم

یادته برات گفتم مواظب آدمایی باش که دل هرزه دارن نه تن هرزه؟؟؟ که تن هرزه به دل هرزه شرف داره؟؟؟...مگه دل چی هست که یه آدم بخواد هر تیکه شو بده به هر رهگذر زندگیش؟؟؟....دیگه چی میمونه از اون دل که بخواد ادعای عاشقی هم داشته باشه؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 946
نویسنده : زهــــــــرا خانم

من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی



:: موضوعات مرتبط: درد و دل , ,
:: برچسب‌ها: نشانی ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 1279
نویسنده : زهــــــــرا خانم

خدا جون وقتی مرا نقاشی می کردی زیبا نقاشی ام کردی ممنون!!! سالم نقاش ام کردی باز هم ممنون... با غرور نقاشی ام کردی باز هم ممنون... ولی آخه خدا جونم چرا تنها نقاشی ام کردی؟؟؟

 



:: موضوعات مرتبط: خدا , ,
:: برچسب‌ها: , , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 1459
نویسنده : زهــــــــرا خانم

یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم گویی که گل از چشمه مهتاب گرفتم در برکه اشکم همه دم نقش تو دیدم این هدیه خوبیست که از آب گرفتم هرگز نتوانی که زمن دور بمانی چون در دل خود عکس تورا قاب گرفتم



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: , , ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 899
نویسنده : زهــــــــرا خانم

صدای اشک من ناقوس مرگ است

کتاب عشق من تنها سه برگ است

یکی برگ فراق و درد اسیری

 یکی رسوایی و درد فقیری

یکی دیگر نگویم آیا ندیدی !؟

 همان برگ تار نا امیدی



:: موضوعات مرتبط: تنهایی , ,
:: برچسب‌ها: اسیری ,
تاریخ : یک شنبه 1 خرداد 1390
بازدید : 769
نویسنده : زهــــــــرا خانم

هر که آید گوید:
گریه کن، تسکین است
گریه آرام دل غمگین است
چند سالی است که من می گریم
در پی تسکینم
ولی ای کاش کسی می دانست
چند دریا
بین ما فاصله است
من و آرام دل غمگین



:: برچسب‌ها: , , , ,
تاریخ : 1 خرداد 1390
بازدید : 1179
نویسنده :

عشق را شما چگونه تفسير مي كنيد؟

How Do You Interpret Love?

Once a Girl when having a conversation with her lover, asked
يك بار دختري حين صحبت با پسري كه عاشقش بود، ازش پرسيد

Why do you like me..? Why do you love me?
چرا دوستم داري؟ واسه چي عاشقمي؟

I can't tell the reason... but I really like you
دليلشو نميدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

You can't even tell me the reason... how can you say you like me?
تو هيچ دليلي رو نمي توني عنوان كني... پس چطور دوستم داري؟

How can you say you love me?
چطور ميتوني بگي عاشقمي؟

I really don't know the reason, but I can prove that I love U
من جدا"دليلشو نميدونم، اما ميتونم بهت ثابت كنم

Proof ? No! I want you to tell me the reason
ثابت كني؟ نه! من ميخوام دليلتو بگي
Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful,
باشه.. باشه!!! ميگم... چون تو خوشگلي،

because your voice is sweet,
صدات گرم و خواستنيه،

because you are caring,
هميشه بهم اهميت ميدي،

because you are loving,
دوست داشتني هستي،

because you are thoughtful,
با ملاحظه هستي،

because of your smile,
بخاطر لبخندت،

The Girl felt very satisfied with the lover's answer
دختر از جوابهاي اون خيلي راضي و قانع شد

Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in coma
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكي كرد و به حالت كما رفت

The Guy then placed a letter by her side
پسر نامه اي رو كنارش گذاشت با اين مضمون

Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk?
عزيزم، گفتم بخاطر صداي گرمت عاشقتم اما حالا كه نميتوني حرف بزني، ميتوني؟

No! Therefore I cannot love you
نه ! پس ديگه نميتونم عاشقت بمونم

Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love you
گفتم بخاطر اهميت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نميتوني برام اونجوري باشي، پس منم نميتونم دوست داشته باشم

Because of your smile, because of your movements that I love you
گفتم واسه لبخندات، براي حركاتت عاشقتم

Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love you
اما حالا نه ميتوني بخندي نه حركت كني پس منم نميتونم عاشقت باشم
If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
اگه عشق هميشه يه دليل ميخواد مثل همين الان، پس ديگه براي من دليلي واسه عاشق تو بودن وجود نداره

Does love need a reason?
عشق دليل ميخواد؟

NO! Therefore!!
نه!معلومه كه نه!!

I Still LOVE YOU...
پس من هنوز هم عاشقتم

True love never dies for it is lust that fades away
عشق واقعي هيچوقت نمي ميره

Love bonds for a lifetime but lust just pushes away
اين هوس است كه كمتر و كمتر ميشه و از بين ميره

Immature love says: "I love you because I need you"
"عشق خام و ناقص ميگه:"من دوست دارم چون بهت نياز دارم

Mature love says "I need you because I love you"
"ولي عشق كامل و پخته ميگه:"بهت نياز دارم چون دوست دارم

"Fate Determines Who Comes Into Our Lives, But Heart Determines Who Stays"
"سرنوشت تعيين ميكنه كه چه شخصي تو زندگيت وارد بشه، اما قلب حكم مي كنه كه چه شخصي در قلبت بمونه"



:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: , , , ,

به وبلاگ من خوش آمدید

از این وبلاگ خوشتون اومده؟!!

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ستاره و آدرس seti65.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com