آرزوهایم را بر دوش گرفته ام
و بی مهابا در مسیر باد حرکت می کنم
به روی انتظار که می رسم می نشینم
بر با دستانی پر از التماس چشمانی ابارانی ام رابه نگین زمین می دوزم
و به رویاهای مبدل شده به کابوس می اندیشم
ناگهان قطار سرنوشت از روبرو میرسد
و تمام رویاهایم را به انهدام می کشد و بازمن می مانم و کابوس
و ریل انتظار
باز من می مانم و و تنهایی.
:: موضوعات مرتبط:
عشق ,
,
:: برچسبها:
,
,